سلام بر سروران گرامي
امروز براي چندمين بار به مطلبي از آيت الله بهجت برخورد نمودم كه توصيه هايي را براي كساني كه طالب حركت روحاني در مسير رب العالمين مي باشند ، نموده اند.امروز ولي براي اولين بار با دقت اين مطلب را مطالعه نمودم،از دوستان عزيز هم خواهش ميكنم اين توصيه ها را به گوش جان شنيده و بارها مطالعه نمايند،
ان شاءالله كه راهگشا خواهد بود
يازده دستور العمل ازآيه الله بهجت
دستورالعمل اول
بسمهتعالي
الحمدلله ربالعالمين، والصلاة علي سيد الأنبياء و المرسلين، و علي آله سادة الأوصياء الطاهرين و علي جميع العترة المعصومين، واللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين
جماعتي از اين جانب، طلب موعظه و نصيحت ميكنند؛ اگر مقصودشان اين است كه بگوييم و بشنوند و بار ديگر در وقت ديگر، بگوييم و بشنوند، حقير عاجزم و بر اهل اطلاع پوشيده نيست
و اگر بگويند كلمهاي ميخواهيم كه امّ الكلمات باشد و كافي براي سعادت مطلقه دارين باشد، خداي تعالي قادر است كه از بيان حقير، آن را كشف فرمايد و به شما برساند
پس عرض ميكنم كه غرض از خلق، عبوديت است (و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون. سوره ذاريات/?? ) و حقيقت عبوديت؛ ترك معصيت است در اعتقاد كه عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترك معصيت، حاصل نميشود به طوريكه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمدلله، لكنه ذكرالله عند حلاله و حرامه
ما امامزمان عجلالله له الفرج را دوست ميداريم، چون امير نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسيله او به ما ميرسد؛ و او را پيغمبر صلواتالله عليه براي ما امير قرار داده؛ و پيغمبر را دوست داريم، چون خدا او را واسطه بين ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داريم، براي اينكه منبع همه خيرات است و وجود ممكنات، فيض اوست
پس اگر خود و كمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم؛ و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبيّ و وصيّ، باشيم؛ وگرنه يا دوست خود نيستيم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست وسائط فيوضات نيستيم
پس كيمياي سعادت، ياد خداست، و او محرّك عضلات به سوي موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خيرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. بايد اهتدا به هدايات آنها نماييم و رهروي به رهبري آنها نماييم تا كامياب شويم
ديگر توضيح نخواهيد و آنكه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت [كنيد]، خودش توضيح خود را ميدهد
اگر بگوييد چرا خودت عامل نيستي؟! ميگويم: «اگر بنا بود كه بايد بگوييم ما عامليم به هرچه عالميم، شايد حاضر به اين حضور و بيان نميشديم»؛ لكن دستور، بذل نعمت است، شايد به مقصود برساند؛ ما أخذالله عليالعباد أن يتعلّموا حتي أخذ علي العماء أن يعلّموا
مخفي نماند اگر ميسور شد براي كسي، نصيحت عملّيه بالاتر است از نصايح قوليه كونوا دعاة إليالله بغير أاسنتكم
وفقّنا الله و اياكم لما يرضيه و جنبنا جميعاً عن ما يسخطه و السلام عليكم و رحمةالله و بركاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علي محمد و آله الطاهرين واللعن علي أعدائهم أجمعين
دستورالعمل دوم
بسمه تعالي
كوچك و بزرگ بايد بدانيم: راه يگانه براي سعادت دنيا و آخرت، بندگي خداي بزرگ است؛ و بندگي، در ترك معصيت است در اعتقاديات و عمليات.
آنچه را كه دانستيم، عمل نماييم و آنچه را كه ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ اين عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ، اولي به توفيق و ياري خواهد بود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين، واللعن علي أعدائهم أجمعين
دستورالعمل سوم
بسمه تعالي
گفتم كه: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هيچ در خانه اگر كس است، يك حرف بس است بارها گفتهام و بار دگر ميگويم: كسي كه بداند هر كه خدا را ياد كند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچ وعظي ندارد، ميداند چه بايد بكند و چه بايد نكند؛ ميداند كه آنچه را كه ميداند، بايد انجام دهد، و در آنچه كه نميداند، بايد احتياط كند
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الاقل محمد تقي البهجة
دستور العمل چهارم
الأقل محمد تقي البهجة
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله وحده، و الصلاة علي سيد انبياء و علي آله الطيبين، و اللعن أعدائهم اجمعين
جماعتي از مؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشكالاتي وارد است، از آن جمله
نصيحت در جزييات است، و موعظه، اعمّ است از كليات و جزييات؛ ناشناسها و همديگر را
دستورالعمل اول
بسمهتعالي
الحمدلله ربالعالمين، والصلاة علي سيد الأنبياء و المرسلين، و علي آله سادة الأوصياء الطاهرين و علي جميع العترة المعصومين، واللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين
جماعتي از اين جانب، طلب موعظه و نصيحت ميكنند؛ اگر مقصودشان اين است كه بگوييم و بشنوند و بار ديگر در وقت ديگر، بگوييم و بشنوند، حقير عاجزم و بر اهل اطلاع پوشيده نيست
و اگر بگويند كلمهاي ميخواهيم كه امّ الكلمات باشد و كافي براي سعادت مطلقه دارين باشد، خداي تعالي قادر است كه از بيان حقير، آن را كشف فرمايد و به شما برساند
پس عرض ميكنم كه غرض از خلق، عبوديت است (و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون. سوره ذاريات/?? ) و حقيقت عبوديت؛ ترك معصيت است در اعتقاد كه عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترك معصيت، حاصل نميشود به طوريكه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمدلله، لكنه ذكرالله عند حلاله و حرامه
ما امامزمان عجلالله له الفرج را دوست ميداريم، چون امير نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسيله او به ما ميرسد؛ و او را پيغمبر صلواتالله عليه براي ما امير قرار داده؛ و پيغمبر را دوست داريم، چون خدا او را واسطه بين ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داريم، براي اينكه منبع همه خيرات است و وجود ممكنات، فيض اوست
پس اگر خود و كمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم؛ و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبيّ و وصيّ، باشيم؛ وگرنه يا دوست خود نيستيم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست وسائط فيوضات نيستيم
پس كيمياي سعادت، ياد خداست، و او محرّك عضلات به سوي موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خيرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. بايد اهتدا به هدايات آنها نماييم و رهروي به رهبري آنها نماييم تا كامياب شويم
ديگر توضيح نخواهيد و آنكه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت [كنيد]، خودش توضيح خود را ميدهد
اگر بگوييد چرا خودت عامل نيستي؟! ميگويم: «اگر بنا بود كه بايد بگوييم ما عامليم به هرچه عالميم، شايد حاضر به اين حضور و بيان نميشديم»؛ لكن دستور، بذل نعمت است، شايد به مقصود برساند؛ ما أخذالله عليالعباد أن يتعلّموا حتي أخذ علي العماء أن يعلّموا
مخفي نماند اگر ميسور شد براي كسي، نصيحت عملّيه بالاتر است از نصايح قوليه كونوا دعاة إليالله بغير أاسنتكم
وفقّنا الله و اياكم لما يرضيه و جنبنا جميعاً عن ما يسخطه و السلام عليكم و رحمةالله و بركاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علي محمد و آله الطاهرين واللعن علي أعدائهم أجمعين
دستورالعمل دوم
بسمه تعالي
كوچك و بزرگ بايد بدانيم: راه يگانه براي سعادت دنيا و آخرت، بندگي خداي بزرگ است؛ و بندگي، در ترك معصيت است در اعتقاديات و عمليات.
آنچه را كه دانستيم، عمل نماييم و آنچه را كه ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ اين عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ، اولي به توفيق و ياري خواهد بود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين، واللعن علي أعدائهم أجمعين
دستورالعمل سوم
بسمه تعالي
گفتم كه: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هيچ در خانه اگر كس است، يك حرف بس است بارها گفتهام و بار دگر ميگويم: كسي كه بداند هر كه خدا را ياد كند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچ وعظي ندارد، ميداند چه بايد بكند و چه بايد نكند؛ ميداند كه آنچه را كه ميداند، بايد انجام دهد، و در آنچه كه نميداند، بايد احتياط كند
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الاقل محمد تقي البهجة
دستور العمل چهارم
الأقل محمد تقي البهجة
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله وحده، و الصلاة علي سيد انبياء و علي آله الطيبين، و اللعن أعدائهم اجمعين
جماعتي از مؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشكالاتي وارد است، از آن جمله
نصيحت در جزييات است، و موعظه، اعمّ است از كليات و جزييات؛ ناشناسها و همديگر را
نصيحت نميكنند
«منعمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم»؛ «[من عمل بما علم] كفي ما لم يعلم»؛ والذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا
آنچه ميدانيد، عمل كنيد؛ و در آنچه نميدانيد؛ احتياط كنيد تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانيد كه بعض معلومات را زير پا گذاشتهايد؛ طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيدهايد و ميدانيد، عمل نكرديد، و گرنه روشن بوديد
«منعمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم»؛ «[من عمل بما علم] كفي ما لم يعلم»؛ والذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا
آنچه ميدانيد، عمل كنيد؛ و در آنچه نميدانيد؛ احتياط كنيد تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانيد كه بعض معلومات را زير پا گذاشتهايد؛ طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيدهايد و ميدانيد، عمل نكرديد، و گرنه روشن بوديد
همه ميدانند كه «رساله عمليه» را بايد بگيرند و بخوانند و بفهمند، و تطبيق عمل بر آن نمايند، و حلال و حرام را با آن تشخيص بدهند؛ و همچنين مدارك شرعيه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نميتوانند بگويند
ما نميدانيم چه بكنيم و چه نكنيم
?. كسانيكه به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنها نماييد، آنچه ميكنند از روي اختيار، بكنيد، و آنچه نميكنند از روي اختيار، نكنيد؛ و اين، از بهترين راههاي وصول به مقاصد عاليه است؛ «كونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتكم»؛
مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است
از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقيبات وغيرآنها؛ و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحاء و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول ص است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد
و بر عكس، كثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريكي قلب و استيحاش از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است كه احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل ميشوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان- در غير اضطرار و براي غير هدايت آنها- سبب ميشود كه ملكات حسنه خود را از دست بدهد، بلكه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد
جالسوا من يذكركم الله رؤيته، و يزيد في علمكم منطقه، و يرغبكم في الاخرة عمله
از واضحات است كه ترك معصيت در اعتقاد و عمل، بينياز ميكند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن، و او محتاج غير نيست، بلكه مولد حسنات و دافع سيئات است
و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون
عبوديت ترك معصيت در عقيده و عمل
بعضي گمان ميكنند كه ما از ترك معصيت عبور كردهايم!! غافلند از اينكه معصيت، اختصاص به كبائر معروفه ندارد، بلكه اصرار بر صغائر هم، كبيره است؛ مثلاً نگاه تند به مطيع، براي تخويف، إيذاءِ محرم است؛ و تبسم به عاصي، براي تشويق، اعانت بر معصيت است
محاسن اخلاق شرعيه و مفاسد اخلاق شرعيه، در كتب و رسائل عمليه، متبين شدهاند. دوري از علما و صلحا، سبب ميشود كه سارقين دين، فرصت را غنيمت بشمارند و ايمان و اهلش را بخرند به ثمنهاي بَخس و غير مبارك، همه اينها مجرب و ديده شده است
از خدا ميخواهيم كه عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام و ايمان، موفقيت به
«عزم راسخ ثابت دائم بر ترك معصيت» قرار بدهد كه مفتاح سعادت دنيويه و اخرويه است، تا اينكه ملكه بشود ترك معصيت؛ و معصيت براي صاحب ملكه، به منزله زهر خوردن براي تشنه است، يا ميته خوردن براي گرسنه است
البته اگر اين راه تا آخر، مشكل بود و به سهولت و رغبت، منتهي نميشد، مورد تكليف و ترغيب و تشويق از خالق قادر مهربان نميشد
و ما توفيقي إلا بالله، عليه توكلت، و إليه انيب
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي
أعدائهم أجمعين»
دستورالعمل پنجم
بسمه تعالي
كسي كه به خالق و مخلوق، متيقن و معتقد باشد، و با انبياء و اوصياء صلواتالله عليهم، جميعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادي و عملي به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حركت و سكون نمايد، و در عبادات، «قلب» را از غير خدا، خالي نمايد، و فارقالقلب، نماز را كه همه چيز تابع آن است انجام دهد، و با مشكوكها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر كه را امام، مخالف خود ميداند با او مخالف باشد، و هر كه را موافق ميداند با او موافق، [و] لعن نمايد ملعون او را، و ترحم نمايد بر مرحوم او و لو علي سبيل الاجمالي؛ هيچ كمالي را فاقد نخواهد بود و هيچ وِزر و بالي را واجد نخواهد بود
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
العبد محمد تقي البهجة
دستورالعمل ششم
العبد محمد تقي البهجة
بسمه تعالي
هيچ ذكري، بالاتر از «ذكر عملي» نيست؛ هيچ ذكر عملي، بالاتر از ترك معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست
و ظاهر اين است كه ترك معصيت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائميه»، صورت نميگيرد.
والله الموفق
العبد محمد تقي البهجة
دستورالعمل هفتم
بسمه تعالي
من كلام علي عليهالسلام
«إعلم أن كل شيء من عملك تبع لصلاتك: بدان كه هر چيزي از عمل تو تابع نماز توست »؛ عليكم بالمحافظة علي الصلوات الخمس في اوائل أوقاتها و بالإقبال بالكل إليه تعالي فيها، لا تفوتكم السعادة إن شاء الله تعالي: بر شما باد به محافظت بر نمازهاي پنجگانه در اولين وقتهاي آنها؛ و بر شما باد به روي نمودن و توجّه با تمام وجود بسوي خداي تعالي؛ {در اين صورت} سعادت را از دست نخواهيد داد إن شاء الله تعالي
وفقنا الله و اياكم لمراضيه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرين صلوات عليهم أجمعين
دستورالعمل هشتم
بسمه تعالي
جماعتي هستند كه وعظ و خطابه و سخنراني را كه مقدمه عمليات مناسبه ميباشند، با آنها معامله ذيالمقدمه ميكنند، كأنه دستور اين است كه «بگويند و بشنوند، براي اينكه بگويند و بشنوند!» و اين اشتباه است
تعليم و تعلم، براي عمل، مناسب است و استقلال ندارند. براي تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرمودهاند: «كونوا دعاة إليالله بغير ألسنتكم» با عمل بگوييد و از عمل ياد بگيريد و عملاً شنوايي داشته باشيد
بعضي ميخواهند معلم را تعليم نمايند، حتي كيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند
بعضي «التماس دعا» دارند، ميگوييم «براي چه؟» درد را بيان ميكنند، دوا را معرفي ميكنيم، به جاي تشكر و به كار انداختن، باز ميگويند: دعا كنيد
دور است آنچه ميگوييم و آنچه ميخواهند؛ شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط ميكنند. ما از عهده تكليف، خارج نميشويم، بلكه بايد از عمل، نتيجه بگيريم و محال است عمل، بينتيجه باشد و نتيجه، از غير عمل، حاصل شود؛ اين طور نباشد
پي مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
خدا كند قوال نباشيم، فعّال باشيم؛ [مبادا] حركت عمليه بدون علم بكنيم [و] توقف با علم بكنيم.
آنچه ميدانيم بكنيم، در آنچه نميدانيم، توقف و احتياط كنيم تا بدانيم؛ قطعاً اين راه پشيماني ندارد
به همديگر نگاه نكنيم، بلكه نگاه به «دفتر شرع» نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
دستورالعمل نهم
بسمه تعالي
آقاياني كه طالب مواعظ هستند، از ايشان سئوال ميشود: آيا به مواعظي كه تا حال شنيدهايد، عمل كردهايد، يا نه؟
آيا ميدانيد كه: «هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم ميفرمايد؟»
آيا اگر عمل به معلومات - اختياراً ـ ننمايد، شايسته است توقع زيادتي معلومات؟
آيا بايد دعوت به حق، از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنمايد؟»
آيا طريق تعليم را بايد ياد بدهيم، يا آنكه ياد بگيريم؟
آيا جواب اين سئوالها از قرآنكريم
(والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)، و از كلام معصوم: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم يعلم» و «من عمل بما علم، كفي ما لم يعلم»، روشن نميشود؟
خداوند توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را ميدانيم، زير پا نگذاريم و در آنچه نميدانيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود
نباشيم از آنها كه گفتهاند
پي مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
وما توفيقي إلا بالله، عليه توكلت و إليه انيب
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الاقل محمد تقي البهجة
مشهد مقدس
دستورالعمل دهم
بسمه تعالي
همه ميدانيم كه رضاي خداوند اجّل، با آنكه غني بالذات [است] و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد، در اين است كه
بندگان، هميشه در مقام تقرب به او باشند، پس ميدانيم كه براي حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [خداوند] محبت به ياد او و ادامه ياد او دارد
پس ميدانيم به درجه اشتغال به ياد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر كوشا باشيم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهيم بود؛ و فرق بين ما و سلمان سلام الله عليه، در درجه طاعت و ياد او كه مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود
و آنچه ميدانيم كه اعمالي در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد، بايد بدانيم؛ كه آنها هر كدام مورد رضاي خداست، ايضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است
پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت، بايد باشد، تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم، و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضي، به مقامات عاليه رسيدند و ما بي جهت، عقب مانديم، پشيمان خواهيم شد
وقفنا الله لترك الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين.
الأقل محمد تقي بهجة
مشهد مقدس
دستورالعمل يازدهم
بسمه تعالي
الحمدلله وحده و الصلاة علي سيد الانبياء محمد و آله سادة الأوصياء الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم من الأولين و الآخرين
و بعد، مخفي نيست بر اولي الألباب كه اساسنامه حركت در مخلوقات، شناختن محرّك است كه حركت، احتياج به او دارد، و شناختن ما منه الحركه و ما إليه الحركه و ما له الحركه، يعني بدايت و نهايت و غرض، كه آن به آن، ممكنات، متحرك به سوي مقصد ميباشند
فرق بين عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا
پس، اگر محرك را شناختيم و از نظم متحركات، حسن تدبير و حكمت محرّك را دانستيم، تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترين شهيد باشد؛ و واي به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد
در عواقب اين حركات، جاهل ميگويد: «اي كاش خلق نميشدم»، عالم ميگويد: «كاش هفتاد مرتبه، حركت به مقصد نمايم و باز برگردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم».
مبادا از زندگي خودمان، پشيمان شده برگرديم؛ صريحاً ميگويم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصي در ياد منعم حقيقي است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگي، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خويش و عدم نفع
خداشناس، مطيع خدا ميشود و سر و كار با او دارد؛ و آنچه ميداند موافق رضاي اوست، عمل مينمايد؛ و در آنچه نميداند، توقف مينمايد تا بداند؛ و آن به آن، استعلام مينمايد و عمل مينمايد، يا توقف مينمايد؛ عملش، از روي دليل؛ و توقفش، از روي عدم دليل
آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خداي قادر باشيم، قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست، مگر براي خداييان، و ضعفي نيست مگر براي غير آنها
حال اگر در اين مرحله، صاحب يقين شديم، بايد براي عملي نمودن اين صفات و احوال، بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّك دواعي باطله است، كه اگر اعتنا به آنها نكنيم، كافي است در سعادت اتصال به رضاي مبدأ اعلي
أفضل زاد الراحل إليك عزم إرادة
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين
مشهد مقدس
http://www.mouood.com/modules.php?name=News&file=article&sid=752
ما نميدانيم چه بكنيم و چه نكنيم
?. كسانيكه به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنها نماييد، آنچه ميكنند از روي اختيار، بكنيد، و آنچه نميكنند از روي اختيار، نكنيد؛ و اين، از بهترين راههاي وصول به مقاصد عاليه است؛ «كونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتكم»؛
مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است
از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقيبات وغيرآنها؛ و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحاء و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول ص است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد
و بر عكس، كثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريكي قلب و استيحاش از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است كه احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل ميشوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان- در غير اضطرار و براي غير هدايت آنها- سبب ميشود كه ملكات حسنه خود را از دست بدهد، بلكه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد
جالسوا من يذكركم الله رؤيته، و يزيد في علمكم منطقه، و يرغبكم في الاخرة عمله
از واضحات است كه ترك معصيت در اعتقاد و عمل، بينياز ميكند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن، و او محتاج غير نيست، بلكه مولد حسنات و دافع سيئات است
و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون
عبوديت ترك معصيت در عقيده و عمل
بعضي گمان ميكنند كه ما از ترك معصيت عبور كردهايم!! غافلند از اينكه معصيت، اختصاص به كبائر معروفه ندارد، بلكه اصرار بر صغائر هم، كبيره است؛ مثلاً نگاه تند به مطيع، براي تخويف، إيذاءِ محرم است؛ و تبسم به عاصي، براي تشويق، اعانت بر معصيت است
محاسن اخلاق شرعيه و مفاسد اخلاق شرعيه، در كتب و رسائل عمليه، متبين شدهاند. دوري از علما و صلحا، سبب ميشود كه سارقين دين، فرصت را غنيمت بشمارند و ايمان و اهلش را بخرند به ثمنهاي بَخس و غير مبارك، همه اينها مجرب و ديده شده است
از خدا ميخواهيم كه عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام و ايمان، موفقيت به
«عزم راسخ ثابت دائم بر ترك معصيت» قرار بدهد كه مفتاح سعادت دنيويه و اخرويه است، تا اينكه ملكه بشود ترك معصيت؛ و معصيت براي صاحب ملكه، به منزله زهر خوردن براي تشنه است، يا ميته خوردن براي گرسنه است
البته اگر اين راه تا آخر، مشكل بود و به سهولت و رغبت، منتهي نميشد، مورد تكليف و ترغيب و تشويق از خالق قادر مهربان نميشد
و ما توفيقي إلا بالله، عليه توكلت، و إليه انيب
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي
أعدائهم أجمعين»
دستورالعمل پنجم
بسمه تعالي
كسي كه به خالق و مخلوق، متيقن و معتقد باشد، و با انبياء و اوصياء صلواتالله عليهم، جميعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادي و عملي به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حركت و سكون نمايد، و در عبادات، «قلب» را از غير خدا، خالي نمايد، و فارقالقلب، نماز را كه همه چيز تابع آن است انجام دهد، و با مشكوكها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر كه را امام، مخالف خود ميداند با او مخالف باشد، و هر كه را موافق ميداند با او موافق، [و] لعن نمايد ملعون او را، و ترحم نمايد بر مرحوم او و لو علي سبيل الاجمالي؛ هيچ كمالي را فاقد نخواهد بود و هيچ وِزر و بالي را واجد نخواهد بود
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
العبد محمد تقي البهجة
دستورالعمل ششم
العبد محمد تقي البهجة
بسمه تعالي
هيچ ذكري، بالاتر از «ذكر عملي» نيست؛ هيچ ذكر عملي، بالاتر از ترك معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست
و ظاهر اين است كه ترك معصيت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائميه»، صورت نميگيرد.
والله الموفق
العبد محمد تقي البهجة
دستورالعمل هفتم
بسمه تعالي
من كلام علي عليهالسلام
«إعلم أن كل شيء من عملك تبع لصلاتك: بدان كه هر چيزي از عمل تو تابع نماز توست »؛ عليكم بالمحافظة علي الصلوات الخمس في اوائل أوقاتها و بالإقبال بالكل إليه تعالي فيها، لا تفوتكم السعادة إن شاء الله تعالي: بر شما باد به محافظت بر نمازهاي پنجگانه در اولين وقتهاي آنها؛ و بر شما باد به روي نمودن و توجّه با تمام وجود بسوي خداي تعالي؛ {در اين صورت} سعادت را از دست نخواهيد داد إن شاء الله تعالي
وفقنا الله و اياكم لمراضيه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرين صلوات عليهم أجمعين
دستورالعمل هشتم
بسمه تعالي
جماعتي هستند كه وعظ و خطابه و سخنراني را كه مقدمه عمليات مناسبه ميباشند، با آنها معامله ذيالمقدمه ميكنند، كأنه دستور اين است كه «بگويند و بشنوند، براي اينكه بگويند و بشنوند!» و اين اشتباه است
تعليم و تعلم، براي عمل، مناسب است و استقلال ندارند. براي تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرمودهاند: «كونوا دعاة إليالله بغير ألسنتكم» با عمل بگوييد و از عمل ياد بگيريد و عملاً شنوايي داشته باشيد
بعضي ميخواهند معلم را تعليم نمايند، حتي كيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند
بعضي «التماس دعا» دارند، ميگوييم «براي چه؟» درد را بيان ميكنند، دوا را معرفي ميكنيم، به جاي تشكر و به كار انداختن، باز ميگويند: دعا كنيد
دور است آنچه ميگوييم و آنچه ميخواهند؛ شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط ميكنند. ما از عهده تكليف، خارج نميشويم، بلكه بايد از عمل، نتيجه بگيريم و محال است عمل، بينتيجه باشد و نتيجه، از غير عمل، حاصل شود؛ اين طور نباشد
پي مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
خدا كند قوال نباشيم، فعّال باشيم؛ [مبادا] حركت عمليه بدون علم بكنيم [و] توقف با علم بكنيم.
آنچه ميدانيم بكنيم، در آنچه نميدانيم، توقف و احتياط كنيم تا بدانيم؛ قطعاً اين راه پشيماني ندارد
به همديگر نگاه نكنيم، بلكه نگاه به «دفتر شرع» نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
دستورالعمل نهم
بسمه تعالي
آقاياني كه طالب مواعظ هستند، از ايشان سئوال ميشود: آيا به مواعظي كه تا حال شنيدهايد، عمل كردهايد، يا نه؟
آيا ميدانيد كه: «هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم ميفرمايد؟»
آيا اگر عمل به معلومات - اختياراً ـ ننمايد، شايسته است توقع زيادتي معلومات؟
آيا بايد دعوت به حق، از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنمايد؟»
آيا طريق تعليم را بايد ياد بدهيم، يا آنكه ياد بگيريم؟
آيا جواب اين سئوالها از قرآنكريم
(والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)، و از كلام معصوم: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم يعلم» و «من عمل بما علم، كفي ما لم يعلم»، روشن نميشود؟
خداوند توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را ميدانيم، زير پا نگذاريم و در آنچه نميدانيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود
نباشيم از آنها كه گفتهاند
پي مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
وما توفيقي إلا بالله، عليه توكلت و إليه انيب
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الاقل محمد تقي البهجة
مشهد مقدس
دستورالعمل دهم
بسمه تعالي
همه ميدانيم كه رضاي خداوند اجّل، با آنكه غني بالذات [است] و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد، در اين است كه
بندگان، هميشه در مقام تقرب به او باشند، پس ميدانيم كه براي حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [خداوند] محبت به ياد او و ادامه ياد او دارد
پس ميدانيم به درجه اشتغال به ياد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر كوشا باشيم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهيم بود؛ و فرق بين ما و سلمان سلام الله عليه، در درجه طاعت و ياد او كه مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود
و آنچه ميدانيم كه اعمالي در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد، بايد بدانيم؛ كه آنها هر كدام مورد رضاي خداست، ايضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است
پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت، بايد باشد، تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم، و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضي، به مقامات عاليه رسيدند و ما بي جهت، عقب مانديم، پشيمان خواهيم شد
وقفنا الله لترك الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين.
الأقل محمد تقي بهجة
مشهد مقدس
دستورالعمل يازدهم
بسمه تعالي
الحمدلله وحده و الصلاة علي سيد الانبياء محمد و آله سادة الأوصياء الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم من الأولين و الآخرين
و بعد، مخفي نيست بر اولي الألباب كه اساسنامه حركت در مخلوقات، شناختن محرّك است كه حركت، احتياج به او دارد، و شناختن ما منه الحركه و ما إليه الحركه و ما له الحركه، يعني بدايت و نهايت و غرض، كه آن به آن، ممكنات، متحرك به سوي مقصد ميباشند
فرق بين عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا
پس، اگر محرك را شناختيم و از نظم متحركات، حسن تدبير و حكمت محرّك را دانستيم، تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترين شهيد باشد؛ و واي به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد
در عواقب اين حركات، جاهل ميگويد: «اي كاش خلق نميشدم»، عالم ميگويد: «كاش هفتاد مرتبه، حركت به مقصد نمايم و باز برگردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم».
مبادا از زندگي خودمان، پشيمان شده برگرديم؛ صريحاً ميگويم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصي در ياد منعم حقيقي است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگي، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خويش و عدم نفع
خداشناس، مطيع خدا ميشود و سر و كار با او دارد؛ و آنچه ميداند موافق رضاي اوست، عمل مينمايد؛ و در آنچه نميداند، توقف مينمايد تا بداند؛ و آن به آن، استعلام مينمايد و عمل مينمايد، يا توقف مينمايد؛ عملش، از روي دليل؛ و توقفش، از روي عدم دليل
آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خداي قادر باشيم، قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست، مگر براي خداييان، و ضعفي نيست مگر براي غير آنها
حال اگر در اين مرحله، صاحب يقين شديم، بايد براي عملي نمودن اين صفات و احوال، بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّك دواعي باطله است، كه اگر اعتنا به آنها نكنيم، كافي است در سعادت اتصال به رضاي مبدأ اعلي
أفضل زاد الراحل إليك عزم إرادة
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين
مشهد مقدس
http://www.mouood.com/modules.php?name=News&file=article&sid=752
0 Comments:
Post a Comment
<< Home