Friday, May 19, 2006

(شهيد سيد رضا كامياب)
يا علي
حديث عشق و عاشقي ، دل و دلدادگي چنانچه واقعي باشد لاجرم بايد به خون عاشق آراسته شود
و عاشقان كوي دلدار چه عاشقانه سر بر شانه محبوب نهاده و نداي "يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه"را با خون خود لبيك گفتند
الهي ندانم به واصلان حضرتت كه متاع ناقابل جان خويش را نثار كلام " الست بربكم " نمودند چه مي بخشي
آنقدر مي دانم كه ما واماندگان زميني پيوسته چنين بايد زمزمه كنيم
آنان كه خاك را بنظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند
دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه غيبم دوا كنند
معشوقه چون نقاب ز رخ در نمي كشد
هر كس حكايتي بتصور چرا كنند
چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي است
آن به كه كار خود به عنايت رها كنند
حافظ دوام وصل ميسر نمي شود
شاهان كم التفات به حال گدا كنند

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

و اما تو ای انسان که بر هر چیز دل بندی ٍآن جلوه اوست . بس بر متجلی دل بند که هموست وغیر او را راستای مهر مجالی نی و در دل خانه ای کجاست که مهر را جز یک فرد لایق نیست ٍو دل خانه یک نفر بیش نیست و در حقیقت کاشانه دل را آن فراخی نیست که دو محبوب در آن گنجد ٍبس به یک محبوب که خداست بسنده و کفایت کن و همه چیز را در راستای او کنار بگذار.

19 May, 2006  
Anonymous Anonymous said...

This comment has been removed by a blog administrator.

22 May, 2006  
Anonymous Anonymous said...

...کجایند آن گروه دلباخته حق ,که چون به یاری اسلام فراخوانده شدند ,آن را اجابت کردند؟

کجایند آنان ,که چون آیات قرآن را خواندند ,احکام آن را محکم و استوار ساختند؟

کجایند آنان ,که چون ایشان را به جهاد فراخواندند, پس شیفته و شیدای نبرد در راه خدا گشتند ؟

کجایند آنان,که در صحنه پیکار,شمشیرها شان را از غلاف بیرون کشیده ,هر گوشه از میدان نبرد را

دسته دسته و صف به صف فرا می گرفتند ؟

]آنان جوانمردانی بودند که در پایان هر مصاف[ ,از بقاء زندگانِ بازگشته از کارزار سپاه خود,شادمان

نمی شدند و از بابت مرگ سرخ کشتگان شان , از کسی تسلیت نمی خواستند. چشمان شان از

شدت گریهء خوف بر درگاه جلال ربوبی به سفیدی گراییده,شکم هاشان براثر روزه داری لاغر گشته

پوست لبانشان بر اثر مداومت بر دعا و ذکر حق خشکیده ,رنگ رخسارشان از فرط شب بیداری زرد گشته و غبار فروتنی و تواضع چهره هاشان را پوشانده بود.

آنان , برادران من بودند که از این سرای فانی سفر کردند . پس سزاوار است که تشنهء دیدارشان

باشم و از اندوه فراق شان انگشت حسرت بر لب بگزم.



حضرت امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)

نهج البلاغه ترجمهء مرحوم سید علی نقی فیض الاسلام

کلام ۱۲۰ ـــــ ص ۳۷۶ ــ ۳۷۵

15 June, 2006  

Post a Comment

<< Home